دایناسوردوستی یک سن خاصی دارد؛ حدود یکی دوسال قبل از رفتن به مدرسه، تا چندسال اول دبستان. یک گروهی از بچهها در این سن هستند که به شکل غریبی به دایناسورها علاقهمند میشوند، اسم همهشان را از بر اند، اطلاعات علمی عجیب و غریب دربارهشان دارند و خلاصه خورهی دایناسور اند!
من از آنها نبودم. من در بیست و چند سالگی به دایناسورها علاقهمند شدم. البته هنوز اطلاعات علمی عجیب و غریبی دربارهشان ندارم، یا اسم تمام گونههایشان را از بر نیستم، اما یک شکل علقهی عاطفی عمیق نسبت بهشان دارم. دوست دارم برای خودم چیزهای دایناسوری بگیرم، و وقتی طرح دایناسور میبینم ذوق میکنم، و از این قسم علاقههای بی کلاس و غیرعلمی.
خیلی به این فکر کردم که این حس ناگهانی از کجا آمده، و چندوقتیست بالاخره منشأش را پیدا کردم:
انقراض
من بیش از اندازه با دایناسورها احساس همذاتپنداری میکنم. و این احساس هر روز بیشتر میشود. انگار هر روز که میگذرد، بیشتر به عصر یخبندان نزدیک میشوم و دوام آوردن روی این یخهای ترک خورده سختتر میشود.
برای انقراض چه شاهدی بالاتر از اینکه حالا دارم این کلمات را در اینجا مینویسم!؟
و هنوز گاهی یک عکس را با بلوتوث جابجا میکنم. هنوز برای خودم ایرپادی نگرفتم و تمایلی هم به این کار ندارم، و وقتی کسی را میبینم که هندفیری در گوش گذاشته و مشخص است که با خودش حرف نمیزند، ذوق میکنم. (البته تا پیش از آنکه خورهی این فکر به جانم بیفتد که شاید پول ندارد برای خودش ایرپاد بگیرد!) هیچ کانال شخصی و تخصصی و آهنگیای در تلگرام ندارم. اسم کرمهای مختلف صورت و کارهای مختلفی که میشود با ابرو کرد را بلد نیستم. بینیام را عمل نکردم، به رغم آن که اینجایش اضافی ست و اگر کمی سربالاتر شود، چه میشود. برنامهای هم برای عمل کردنش ندارم. تابه حال ماچا نخوردم (و نخواهم خورد.) و از تلخی قهوه بدم میآید. اولویت خریدهایم کتاب است و مهمترین کار زندگیام، خواندنشان. تازه آن هم بدون مرحلهی مهم عکس گرفتن و به اشتراک گذاشتنش با دیگران. تا حالا روی بیوی اینستاگرامم نام دانشگاه یا شغلم یا کارهایی که بلدم را ننوشتم. ایضا نتیجهای از تست mbti! تا به حال ترکیه نرفتم. از لباس تکراری پوشیدن در مهمانی بدم نمیآید. و از اینکه به جای یک کلمهی فارسی، کلمهی انگلیسی به کار ببرم، خجالت میکشم. تابه حال پیش هیچ «تراپیست»ی نرفتهام. و اگر بخواهم میتوانم این لیست را تا لحظهی انقراضم ادامه دهم.
حالا احتمالا شما هم برای ذوق ناشی از دیدن تصویر یک دایناسور به من حق میدهید. بالاخره آدم نباید از دیدن همنوعانش در سطح شهر خوشحال شود؟