اتاق

غریبوار،خوشا پر به هر کرانه زدن!
________________________________
یکبار صاحب‌اتاق،این اتاقک بیچاره را در ۸۵۸روزگی خراب کرد.بعد از چند روز دید خیلی دوستش دارد و دلش تنگ شده،دوباره راهش انداخت.حالا هم هیچ بعید نیست روزی دوباره خرابش کند.به هر حال فکر کرد شاید لازم باشد مهمانان این را بدانند!

قفسه ها

اینبار زحمتِ نوشتن را فرزانه کشید

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۷:۲۲ ب.ظ

همه چیز را آماده میکنیم.تقریبا همه ی همه چیز هایی که در راه برای «ما» نیاز است در دو تا کوله جا میشوند.هیچ چیز از قلم نمی افتد.دوربین،کتاب-به مقدار لازم و محدووود-،فیلم،تعدادی لباس و چند وسیله ی جانبی.یک کمپر ون بنفش دست ساز.راستش نه واکینگ هاوس اقناع کننده بود و نه سی لندرور.ترجیح دادیم یک ترایبیکا بخریم و کارهای جانبی اش را خودمان تمام کنیم.نقشه ی ایران گردی مان را کنار پنجره به دیوار میچسبانیم.مسیر را با یک ماژیک بنفش میکنیم.

اگر از پشت پنجره ی روبرو به دیواری که نقشه را چسبانده ایم نگاه کنی یک مشت خط های تو در تو و بنفش را میبینی که دور این گربه ی کوچک کشیده شده تا برسد به نقطه ی جنوب شرق.کویر!مقصدمان.

قبل از حرکت حواسمان هست طناب ها را برداریم.

چاپگرش را هم می آورد.یک پک کامل برگه توی راه میخریم.من برگه ها را میخرم و میروم پشت که توی کوله ی خودش جا بدهم.زیپش را که باز میکنم میبینم ماشین را هم آورده.میدانستم به حرفم گوش نمیدهد و باید تا کویر قیافه ش را تحمل کنم..ترجیح میدهم به روی خودم نیاورم و زیپش را ببندم.راه می افتیم..

و بالاخره از تهران دور میشوویم..

و شروع میکنیم...

+متن را فرزانه نوشته.پس معلوم است که اول شخص اوست و سوم شخص من دیگر

+منظور از "ماشین"همان است که با آن سرشان را میترشاند!

+از همین تریبون از فرزانه بابت احترامش به عشق وافر من به رنگ بنفش تشکر میکنم!!:))))و خواهشمندم همین اندازه به علاقه ام  نسبت به از ته زدن موهام احترام بگذارد:    )

+هرچند اگر قرار بود من بنویسم یک چیزهایی ش فرق میکرد اما نه انقدری که بخواهم یک متن دیگر بنویسم!

+پست عکس دار دوست ندارم اما اینبار لازم بود!

  • ۹۷/۰۱/۰۵
  • | فاخته |