اتاق

غریبوار،خوشا پر به هر کرانه زدن!
________________________________
یکبار صاحب‌اتاق،این اتاقک بیچاره را در ۸۵۸روزگی خراب کرد.بعد از چند روز دید خیلی دوستش دارد و دلش تنگ شده،دوباره راهش انداخت.حالا هم هیچ بعید نیست روزی دوباره خرابش کند.به هر حال فکر کرد شاید لازم باشد مهمانان این را بدانند!

قفسه ها

بعد چند وقت رنگی میشویم!:)

چهارشنبه, ۳ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۳۶ ب.ظ

در من یک امید تازه به دنیاآمده‌.یک امید شیرین.آنقدر دوستش دارم که دلم میخواهد اسم رویش بگذارم!فکرکنم همه همین باشند ؛روی چیزهایی که دوستشان دارند اسم میگذارند.

خلاصه آنقدر لبخند در تنم شکفته که اول آبان بهار شدم.[دست هام هم گرم تر از همیشه است ثمین!]

شاید تهش آنی نشود که بایدها‌.یعنی اصلا احتمالش -واقع بینانه- یک در میلیون است اما همان "یک"جانم بخشیده.

و همیشه حال خوب و بد من نسبتی با رنگ ها دارد!:)

نشان به آن نشان که تا این جوانه در دلم شکفت دال توی سرم خواند:"دنیای من را نقاشی کن"!...

+البته من گفتمش که ساکت!شهادت است..!

  • ۹۶/۰۸/۰۳
  • | فاخته |

نظرات  (۱)

راضی.
پاسخ:
:)