اتاق

غریبوار،خوشا پر به هر کرانه زدن!
________________________________
یکبار صاحب‌اتاق،این اتاقک بیچاره را در ۸۵۸روزگی خراب کرد.بعد از چند روز دید خیلی دوستش دارد و دلش تنگ شده،دوباره راهش انداخت.حالا هم هیچ بعید نیست روزی دوباره خرابش کند.به هر حال فکر کرد شاید لازم باشد مهمانان این را بدانند!

قفسه ها

#الهی

جمعه, ۲۸ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۰۴ ق.ظ

لطفا کمکم کن تا بفهمم باید چه کنم.

من هنوز سردرگمم.نمیدانم دیر شده است یا نه،که البته هر چه باشد زود نیست.

هرروز هم سردرگم تر میشوم.لیاقتش را ندارم.اما "به من بگو کجا بروم".تمنا میکنم ..

+بیا اتاق جان.اینم پست خودمونی.اینم پست سبک.که درد نگیره شونه هات:)

  • | فاخته |

#پرواز

پنجشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۷، ۰۳:۳۷ ب.ظ

خدایا پنج شنبه ها را از من نگیر.خانم کاف را از من نگیر.این کتابِ هر روز تازه تر از دیروز را از من نگیر.که اگر به محال بگیری،دنیا که سهل است،خود مرا از من گرفته ای.

+اگر هر کس یا خودش یک خانم کاف بود یا یک خانم کاف داشت او هزاران سال پیش بازگشته بود.شک ندارم!

  • | فاخته |

عنوانش لبخندِ امید است:)

پنجشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۹ ق.ظ
و چون شما خدایی،وعده ات حق است.حق است که گفتی به کسی بیش از توان و طاقتش درد نمیدهی.و ببخش.ببخش بابت کم طاقت شدن ها و زود رنج شدن ها و اشک های بیشتر شده ی این اواخر.و شکر.شکر بابت یسر در دل عسرت.شکر بابت امیدهای در دل ناامیدی ات.اصلا شکر،فقط بابت بودنت.
اخر من فدایت شوم که طاقت اضطرار بنده ی حتی یاغی ات را هم نداری:)
  • | فاخته |

بگذارید مرا تا که به پایان برسم

چهارشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۳۶ ب.ظ

کاش آغوشی بود 

و این من،به وسعت تمام دردهای تمام دقایق خودم،تمام دردهای تمام دقایق عزیزانم و تمام دردهای تمام دقایق همان ها که اسمشان را هم نمیدانم اما دردهاشان آتشم میزنند در انحصارش میباریدم.

میباریدم میباریدم میباریدم چندان که همه ی ابرهای همه ی عالم کم بیاوردند و برای همیشه از باریدن باز ایستند.

میبارید میباریدم میباریدم چندان که در آخر کاسه ی چشمم هم آب شود و بچکد،تنم هم مچاله شود.و تمام شوم.برای همیشه.برای ابد."من با ابد بیگانه نیستم".و وقتی میگویم ابد میدانم از چه حرف میزنم.و وقتی میگویم کاش برای ابد تمام شوم هم میدانم چه میگویم.

ای دریغ.ای دریغ که ارزوهای من محال است.همیشه محال است.کاش خودم هم ارزوی محال کس دیگری بودم،برای تا ابد!

کاش همان ارزوی هرگز براورده نشده ای بودم که نبود.کاش و کاش و کاش.

خسته ام.به وسعت تاریخ درد های انسان خسته ام.به وسعت تاریخ درد های انسان آرزوی عدم بودن میکنم.به وسعت تاریخ درد های انسان حتی [بک اسپیس].بعضی چیزها را حتی اینجا هم نباید گفت  .


  • | فاخته |

و تمام زندگی من در این بیت خلاصه شده

سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۱۵ ق.ظ

چه خواهد کرد با ما عشق؟

پرسیدیم و خندیدی

فقط با پاسخت پیچیده تر کردی معمارا 

  • | فاخته |

عنوان ندارد که!

يكشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۲۲ ق.ظ

مثل جزامی ها.در قرنطینه.

هرروز هم وخیم تر.هرروز هم تنگ تر ..

  • | فاخته |

ما(؟)کمتریم،حوصله ی شرح قصه نیست...

چهارشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۵۳ ق.ظ

غصه ها انواع دارند.گاهی غصه ی خودت را میخوری.گاهی غصه ی دیگری را میخوری چرا که غصه اش بلاست.گاهی غصه ی دیگری را میخوری چرا که نباید غصه بخورد،نه!"نشاید" که غصه بخورد.

غصه میخوری که این غصه را نخور.این امتحان است.این فرق دارد.این محکم بودن میخواهد نه تضرع،نه عجز و ناله.نمیشنود.نمیبیند.یا نه،نمیخواهد که بشنود و ببیند.یا نه،یاد نگرفته است حرف هات را.

چرا لغت نامه هاشان"ابد"ندارد؟"الا متاع القلیل"ندارد؟"الا لهو و لعب"ندارد؟"و هم لایفتنون"ندارد؟

مگر یک تن به چند نفرشان میتواند بفهماند این هارا؟آن هم وقتی حتی یک نفرشان نیست که کوتاه بیاید.

کم من فئه گفتی نه کم من نفر!

کمک میخواهد آن یک نفر.کمک میخواهد قبل آن که از غصه ی این ناغصه ها خودش متلاشی شود.

+باران میگیرد دم این جمله ی آخر!..:)

+دیده اید چقدر خوب است این توصیف؟"پر درد صبور".و آقا،این توصیف جز شما هرکسی را متلاشی میکند،یاری نکنید اگر پردرد های صبور دیگر را...

آقا،این پر درد صبور دارد میبُرد.مگر میشود کسی هل من ناصر بگوید و شما جوابش را ندهید؟نه که بلد نباشد که منتظر بماند،حتی اگر انتظار تا ابدیت باشد.اما اگر جان و رمقش نباشد چه؟اگر برایش جان و رمق نگذاشته باشند چه؟

+اتاق طفلکی من!روزهای خوبت را خراب کردم و حالا همش باید غصه نگه داری بر تنت.ببخش صاحب بدت را ...

  • | فاخته |

با غم انگیز ترین حالت"انقلاب"چه کنم ...

يكشنبه, ۹ دی ۱۳۹۷، ۰۳:۵۴ ب.ظ
روی صندلی بوفه ی آن خراب شده نشسته،ساندویچ با طعم بغض میخورد،نامه های ونگوگ به برادرش را گوش میدهد و زیر لب با خودش میگوید:" قیافه‌مون شبیه پدرزن ونگوک شده: دستان زیر چانه، با کلاه، نگاه غم‌آلود."...


+سخنی با اتاق:یه جوری چپ چپ به من نگا نکن که مثلا آره تو "تاق"و بستی برا همین هرشب هرشب داری اینجا پست میذاری.من اصلا یکی از دلایلم برا بستن اونجا تو بودی.تو قشنگمی تو عزیزمی.تویی که کمتر کسی میاد سراغتو دنجی و من حالم باهاش خوبه.مهربون باش با من 
  • | فاخته |

از کلماتش لبخند می چکد

پنجشنبه, ۶ دی ۱۳۹۷، ۰۶:۲۱ ق.ظ

بابت رزقِ"من حیث لا یحتسب"ی که نصیبم کردی شکر.بابت چشم پوشی هایی که مثل همیشه کردی و هوایم را داشتی شکر.

نوشتم "مهربانم".دیدم کم است.تو مهربان نیستی بلکه مهربانی ست که از توست.

این دختر بچه نمیداند دیگر چگونه تشکر کند تا حق مطلب ادا شود.اصلا وقتی همه چیز از توست چگونه باید با همه چیز از تو تشکر کرد؟؟

  • | فاخته |

کاف الف شین

سه شنبه, ۴ دی ۱۳۹۷، ۱۲:۴۶ ق.ظ

کاش حرفی برای گفتن داشتم 

کاش رمقی برای حرفی داشتم 

کاش جز کاش کلمه ای داشتم

ندارم.تا کی،نمیدانم

  • | فاخته |